تولید ناب به زبان ساده به حذف اتلاف (مودای) تولید می پردازد. هدف از تولید ناب دستیابی به کالای مناسب و با کیفیت در مکان مناسب در زمان مناسب و به مقدار مناسب می باشد. از مهم ترین تفاوت های تولید ناب با تولید انبوه این است که در تولید ناب در جهت صفر کردن تعداد کالاهای معیوب هستیم همچنین قیمت محصولات را کاهش داده و موحودی را نیز به صفر برسانیم.
در این پکیج تعدادی مقاله isi با فرمت pdf در رابطه با تولید ناب قرار داده شده است.
مقالات فارسی تولید ناب
توکلی (۱۳۸۲)، در پایان نامه ای با عنوان: طراحی و تن مدل ریاضی مناسب برای افزایش تولید و انعطاف پذیری در سیستم های تولید ناب، پرداختند. از آن جا که یکی از مهم ترین سوالات مطرح در مسير انطباق با این دیدگاه چگونگی انتقال از تولید انبوه به تولید ناب است. مدل های رایج در این زمینه بررسی و سپس بر اساس نقاط قوت و ضعف آن ها مدلی پیشنهاد گردیده که به موجب آن انتقال از سیستم های تولید سنتی طی شش مرحله به سیستم تولید ناب با فراهم نمودن بستر مناسب و همراه با ایجاد فرهنگ سازمانی مورد نیاز طی یک دوره تقریبا پنج ساله امکان پذیر است. سپس با بررسی ویژگی های تولید ناب و نقش انعطاف پذیری در آن به عنوان مهم ترین ویژگی، مولفه های مهم موثر بر انعطاف پذیری، شناسایی و در قالب یک مدل برنامه ریزی دو سطحی به منظور افزایش میزان انعطاف پذیری سیستم فرموله گردیده است.
سید حسینی و بیات ترک (۱۳۸۳)، در تحقیقی با عنوان : ” ارزیابی عوامل تولید ناب در سازمان های تولید غیر پیوسته “، ضمن معرفی عوامل و ویژگی های تولید ناب سعی داشتند با استفاده از روش تجزیه و تحليل ابعادی مدلی را ارائه دهند که میزان سازگاری کارخانجات تولیدی را با معیار ها و ویژگی های تولید ناب مفایه نماید.
معنوی زاده (۱۳۸۶)، در پایان نامه ای با عنوان : ارائه یک سیستم اندازه گیری عملکرد در زنجیره تامین به منظور استقرار تولید ناب، یک ساختار پیشنهادی جهت سنجش عملکرد مدیریت زنجیره تامین برای پیاده سازی تولید ناب در یک سازمان ارائه داد. در این پژوهش مدیریت زنجیره تامین یکی از ارکان کلیدی در دستیابی به توليد ناب محسوب می گردد. مدیریت زنجیره تامین باید در سه سطح استراتژیک، تاکتیک، و عملیات انجام پذیرد. فرآیندهای اصلی هر زنجیره تامین عبارتند از طرح ریزی، منابع و مدیریت منابع، تحقق محصول و تحویل به مشتری در این پایان نامه مجموعه شاخص های مناسب برای هر یک از سطوح مدیریت زنجیره تأمین و در ازا هر فرایند، الویت بندی شده اند. نتایج این پایان نامه می تواند در پیاده سازی تولید ناب، اندازه گیری عملکرد زنجیره تامین، انجام پروژه های بهبود در رویکردهایی نظیر شیش سیگما و QFD مورد استفاده قرار گیرند.
متقی و عیوق( ۱۳۸۹ )، در پژوهشی با عنوان : “طراحی مسیر حرکت به سمت تولید ناب با استفاده از مدل جکسون و جوئز “، چگونگی طراحی فرآیند پیاده سازی مدیریت ناب در شرکت و نابلو سازی مازندران ، که ضرورت در هم آمیختن كنت بالا، هزینه پایین، نوآوری و انعطاف پذیری و تحویل در کوتاه ترین زمان را دریافته اند، بنا به روش اجرایی و گام به گام بستم مدیریت ناب الگوی پیشنهادی کون ارائه شده است.
اخوان و همکاران (۱۳۸۸). در تحقیقی در مورد اولویت بندی اجزاء سیستم JIT بوسیله روش تاپسیس، برای اولویت دهی و انتخاب اجزاء JIT مورد نظر در شرکت از روش تاج و تحلیل پارند و در اعطای ضرایب به معیارهای ماتریس تاپسیس از روش آنتروپی استفاده شده است در پایان نیز 5 جزء از میان اجزا ۱۱ گانه این سیستم برای اجرا در شرکت مورد نظر انتخاب و اولویت آنها نیز نسبت به هم مشخص شده اند.
غير طهرانی ( ۱۳۸۹)، در پایان نامه ای با عنوان : “پیاده سازی سیستم توليد ناب در شرکت های خدمات و بررسی نتایج با استفاده از شبیه سازی “. بخش پشتیبانی مشتری یکی از بزرگترین شرکت های نرم افزاری کشور برای پیاده سازی اصول ناب در نظر گرفته شده است. در فاز اول پس از مستند سازی فرآیند های پشتیبانی مشتری با استفاده از ابزار شبیه سازی می در بهبود خدمات مشتری شده است پس از آن در سه فاز متوالی با استفاده از ابزار ناب سعی شده است تا اتلافات موجود در فرآیندها حذف شوند.
رمضانی (۱۳۹۰)، در پایان نامه ای با عنوان: تحليل ذی نفعان در پروژه های تولید ناب “مورد کاوی شرکت های چاپ ” پرداخت. سوال اصلی پژوهش این بود که، چگونه می توان تفکر ناب را در بستم منحصر بفرد یک سازمان به طور موفقیت آمیز پیاده سازی نمود؟ در این تحقیق در راستای پاسخ به سوال فوق، تکنیک نقشه ارزش ذىنفع (USM)، برگرفته از ادبیات مدیریت سازمان، به کار گرفته شده است. این تحقیق قصد دارد دامنه کاربرد تکنیک را گسترش داده و آن را در سطح پروژه های توليد ناب در سازمان مورد بررسی قرار دهد. به علاوه معیارهای ارزشی هر یک از گروه ذی نفعان از ادبیات استخراج شده است. چارچوبی نیز جهت استفاده از تکنیک VSM ارائه شده که ارزش های مورد نظر گروه های ذی نفع در پروژه تولید ناب یک شرکت چاپ را مورد بررسی قرار می دهد. این ابزار روشی موثر برای درک علائق ذینفعانی است که می توانند مانعی بر سر راه پیاده سازی تولید ناب اجرا نمایند. با استفاده از چارچوب اراته شده در تحقیق مدیران قادرند در آغاز پروژه دریابند که روی چه به محل هایی از سازمان باید تمرکز کنند. به علاوه اجرای چارچوب مشخص نمود که این روش ابزار مناسبی جهت شناسایی فرمت های بهبودی است که می تواند به پیاده سازی تولید ناب در سازمان ها کمک کند.
فضلی و فراملگی (۱۳۹۰). در تحقیقی با عنوان : “اولویت بندی ضایعات و عوامل ایجاد کننده آنها در دستیابی به تولید ناب به وسیله روش AHP” است. در این پژوهش به وسیله AHP مودا های مطرح در تولید ناب رتبه بندی می شوند.
زنجیر بومی و مبادی(۱۳۹۱) در نشریه مهندسی صنایع و مدیریت تولید، در پژوهشی با عنوان ؛ “متدولوژی تبیین عوامل بحرانی موفقیت و شگت نابی در سازمان های تولیدی با رویکرد فازی “. هدف اصلی این مقاله تدوین متدولوژی ای جهت تعیین حركت نابی برای شرکت ها با استفاده از تعيين مهم ترین عوامل موفقیت و بحرانی ترین عوامل شکت آنها در مسیر نابی است. بدین منظور اهمیت و عملکرد سنجه های با استفاده از متغیر های کلامی، اندازه گیری و سپس با جانمایی در ماتریس استراتژیک، عوامل آسیب زا و توفیق آفرین در این حوزه شناسایی می شوند.
مقالات خارجی تولید ناب
سینگ ، ٹواری و چودهری (۲۰۰۵)، پژوهشی در مورد رتبه بندی ابزار تولید ناب به وسیله مسیر ارزش افزوده و روش AHP فازی با عنوان:” سیستم یکپارچه پشتیبان تصمیم فازی برای انتخاب ابزار تولید ناب” ارائه کردند از ابزار مسیر ارزش افزوده برای تعین اتلاف های گوناگونی که در خطوط تولید به وجود می آیند استفاده می شوند. در این مقاله به وسیله AHP بر ارزش افزوده نقاط اتلاف تولید تعیین شده سپس با استفاده از نظر خبرگان و AHP فازی اتلاف های موجود رتبه بندی شدند و سپس ابزار های مناسب تولید ناب انتخاب می گردند.
همچنین آناند و کودالی (۲۰۰۸)، پژوهشی در مورد انتخاب ابزار تولید ناب به وسیله روش PROMETHEE با عنوان ” انتخاب سیستم های تولید ناب به وسیله پرومته” ارائه کردند. در این پژوهش سعی شد تا نشان داده شود که چگونه مدیران میتوانند سیستم های تولید ناب مناسب کارخانه خود را به وسیله روش فوق به عنوان یک استراتژی برتر انتخاب کنند.
کو او همکاران (2001)، در پژوهشی با عنوان: استقرار تولید ناب و رابطه ی آن با عملکرد سازمان، پرداختند. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر استقرار تولید ناب بر عملکرد کارخانه های فولادی بود. محققین با استفاده از ۷ شاخص : مدیریت کیفیت جامع، نگرش مدیریت، مدیریت منابع انسانی، مدیریت زنجیره تأمین، استانداردسازی فرآیند ها، تولید به هنگام و نگهداری بهره ور جامع، به ارزیابی تاثیر استقرار تولید ناب بر عملکرد کارخانه های فولادی پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان می دهد که نگرش مدیریت مهم ترین شاخص جهت استقرار تولید ناب را دارد و اگر مدیریت نگرشی مثبت نسبت به استقرار تولید ناب داشته باشد، عملکرد کارخانه به طور معنا داری افزایش خواهد یافت.
سانچز و همکاران (2001)، در پژوهشی با عنوان: شناسایی شاخص های کلیدی جهت استقرار تولید ناب در صنایع قطعه سازی خودرو، پرداختند. محققین ابتدا ۳۹ شاخص تأثیر گذار جهت استقرار تولید ناب را شناسایی نموده، سپس با استفاده از رگرسیون خطی دو متغیره و تی استيودنت به بررسی درجه تأثیر هریک از این شاخص ها بر استقرار تولید ناب پرداختند. برخی از شاخص هایی که محققین جهت استقرار تولید ناب شناسایی نموده بودند عبارتند از:
مدیریت منابع انسانی، مدیریت کیفیت جامع، مدیریت ارتباط با مشتری، مدیریت زنجیره تأمین، استاندارد سازی فرآیند ها، تولید به هنگام، انتقال هوش انسانی به تولید و … نتایج تحقیقات ایشان نشان داد که آموزش مناسب به کارکنان و فراهم ساختن زیر ساخت های لازم و حمایت های مدیران ارشد می تواند نقش تعیین کننده ای را در استقرار تولید ناب ایفا نماید.
در واقع می توان گفت که تولید ناب از دو نقطه نظر مورد بحث قرار می گیرد. دیدگاه اول، دیدگاه فلسفی در ارتباط با خطوط راهنما و اهداف نابی می باشد دیدگاه دوم، دیدگاهی اجرایی و تجربی متشکل از اقدامات مدیریتی، ابزار، یا تکنیک هایی است که به طور مستقیم دیده می شوند هر کدام از دیدگاه ها، جنبه های خاصی از نابی را مورد توجه قرار می دهند. دیدگاه اول به ارائه تعاریفی که به درک روشن از فلسفه و اهداف نابی منتج می شود، می پردازد که از آن با عنوان “عوامل عملکردی ” نام برده می شود. این عوامل، مواردی هستند که عملکرد سیستم ناب را مشخص می کنند. دیدگاه دوم به ارائه ی تعاریف عملیاتی و تدوین روش هایی برای اجرای تولید ناب می پردازد، که از آنها با عنوان “عوامل تعیین کننده ” یا توانمندسازهای نابی یاد می شود. در واقع، توانمندسازها عبارتند از اعمال صورت گرفته، اصول اجرا شده، و تغییراتی که برای رسیدن به عملکرد موردنظر ایجاد می شوند . این تفاوت در دیدگاه ها، لزوما منجر به عدم توافق نمی شوند، اما شفافیت و وضوح مفهومی این حوزه را تحت تأثیر قرار می دهند. شاید این مشکل را بتوان با ارائه ی تعریف جامع از نابی که به هر دو جنبه فوق توجه داشته باشد حل کرد و به هم گرایی دست یافت.
شاه و وارد( 2007 )، با بررسی جامع تحقیقات ارائه شده و با ترکیب نمودن عناصر مورد اشاره در این تعاریف، تعریف جامع زیر را از نابی ارائه می دهند : “توليد ناب یک سیستم اجتماعی تکنیکی منسجم است که هدف اصلی ، حذف اتلاف از طریق کاهش یا حداقل سازی همزمان تغییر پذیری داخلی، تغییر پذیری تامین کننده و نیز تغییر پذیری مشتری است. این تعریف به علت دارا بودن خصوصیات شفافیت، قابلیت انتقال به دیگران، ثبات، ایجاز، تفکیک پذیری، جامعیت و مانعیت، می تواند مبنای تحقیقات بسیاری از جمله این تحقیق واقع شود. اما مشکل زمانی آغاز می شود که در توسعه ی مدل برای سنجش میزان نابی، از عوامل عملکردی غافل شده و فقط عوامل تعیین کننده را مورد سنجش قرار داد. بررسی مدل هایی که تاکنون برای سنجش نابی سازمان ها مورد استفاده قرار گرفته اند، این نقص را به خوبی آشکار می کند.
مطالب مشابه و مرتبط