فهرست مطالب 1- مقدمه |
مقدمه
در مدل های تصمیم گیری چند معیاره همواره با دو فاکتور و موضوع در رابطه بوده ایم یکی وزن دهی به معیارها و دیگری رتبه بندی گزینه ها. این دو مقوله به نحوی مکمل یکدیگر هستند گاهی با یک روش و گاهی به صورت ترکیبی از روشها با یکدیگر ادغام می شوند. مثلا ممکن است وزن دهی با روشهایی چون AHP، آنتروپی شانون و… صورت بگیره و رتبه بندی با روشهایی چون تاپسیس، ویکور انجام شود. در این مقاله ما به توضیح روش CRITIC که در زمره گروه اول قرار می گیرد می پردازیم که هدف آن وزن دهی به معیارها است. در مدل های تصمیم گیری چند معیاره همانطور که از نامش پیداست با بیش از یک معیار در رابطه هستیم پس اهمیت و وزن معیارها دارای اهمیت بسیار زیادی است. به عنوان مثال فرض کنید قصد انتخاب یک وسیله برای سفر را داشته باشید حال معیارهایی نظیر زمان سفر، راحتی، هزینه و غیره مد نظر قرار می دهید آیا از نظر شما اهمیت همه این معیارها برابر است؟ قطعا جواب خیر می باشد زیرا ممکن است برای فردی هزینه سفر بسیار اهمیت بیشتری داشته باشد و برای فرد دیگر زمان سفر در اولویت باشد یا برای شخصی زمان سفر و برای شخص دیگر مکان و کیفیت سفر مهم است. بنابراین تعیین وزن معیارها اهمیت بسیار زیادی در انتخاب بهترین تصمیم گیری دارد.
تکنیک CRITIC
این روش را زلینی در سال 1982 برای تعیین وزن معیارها ارائه داده است. غلامی (1390) در مقاله ای مطرح می کند که در این روش نظر کارشناسان چندان اهمیتی ندارد. دحالت نداشتن نظر کارشناسان در روش کریتیک میتواند یکی از مهمترین قابلیت های این روش محسوب شود (موسوی و همکاران، 1395). در ایــن روش داده هــا براساس میزان تداخل و تضاد موجـود بـین عوامـل یـا معیارها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرنـد. این شیوه پردازش، باعث می شود که در نتیجه نهایی محاسبات، نقش هر عامل به درستی اعمال گردد. در روش کریتیک براي هـر معیـار ارزیـابی دامنه اي از تغییرات مقادیر اندازه گیري شـده در میـان پیکسل ها (گزینه) وجود دارد کـه در قالـب یـک تـابع عضویت بیان می شوند. هر کدام از بـردارهـاي تشـکیل شده براي معیارهاي مورد استفاده، داراي پـارامترهـاي آماري از جمله انحراف معیار هسـتند. ایـن پـارامترهـا نمایــانگــر درجــه تبــاین در مقــادیر معیــار مربوطــه مـی باشـد.
وزن معیارها به اندازه ویژگی های معیارها از دیدگاه ذهنی تصمیم گیرندگان تأثیر می پذیرد. وزن معیارها معمولا توسط تصمیم گیرندگان بر اساس تجربه، دانش و درک مسئله شکل می گیرد. با این وجود این امر منجر به شک و تردید در مورد قابلیت اطمینان نتایج می شود. برای غلبه بر چنین مشکلاتی، رویکردهای ارزش گذاری عددی مورد استفاده قرار می گیرند.
با کمی تأمل در روش کریتیک و چرایی استفاده از آن، ميتوان گفت كه مفروضات ذیل در تعيين وزن هر معيار، اثرگذار می باشند:
1- ميزان انحراف معيار در رابطه با هر يك از عاملها نشان از ميزان همگني يا ناهمگني می باشد. بنابراین انحراف معيار هرچقدر پايينتر باشد ميتواند در تنزل وزن، دخیل باشد. 2- هر اندازه که همبستگی مثبت بین معیارها باهم بیشتر باشد، به همان نسبت تغییرات یک معیار بعنوان معرف، بر تغییرات معیار دیگر توجیه پذیر خواهد بود.
روش CRITIC، که توسط Diakoulaki و همکاران در سال 1995 ارئه شد روش عینی برای تعیین وزن معیارهاست که شامل شدت تضاد و ناسازگاری بین اجزای یک مساله تصمیم گیری است. این دو مقوله در آمار به وسیله ضرایب همبستگی و انحراف معیار صورت می گیرد. در واقع انحراف معیار مربوط به مقادیر هر معیار می باشد و ضریب همبستگی مربوط به جفت معیارها می باشد. به بیان دیگر انحراف معیار در مجموعه صورت میگرد و همبستگی در خارج از مجموعه.
اولین گام در این روش تشکیل ماتریس تصمیم است ماتریس تصمیم این روش همانند ماتریس تصمیم روشهایی چون آنتروپی شانون، تاپسیس و… می باشد. در این روش مثبت و منفی بودن معیارها در تعیین وزن دخیل نیست. در شکل زیر یک نمونه ساده از یک ماتریس تصمیم آورده شده است.
گام دوم در این روش نرمال سازی ماتریس تصمیم است. برای نرمال سازی از رابطه زیر استفاده می شود. با استفاده از این رابطه ماتریس تصمیم نرمال شده و کلیه درایه های آن در بازه صفر تا 1 قرار می گیرند.
در گام سوم وزن معیارها تعیین می شود در فرآيند تعيين وزن معيارها، انحراف معيار هر شاخص و همبستگي آن با معيارهاي ديگر گنجانده شده است. در این رابطه، وزن jامین معیار Wj نامیده می شود.
که در آن Wj معرف وزن معیار j و Ci معـرف میزان اطلاعات مجموع معیارهاي k اسـت کـه از 1=k شـروع شده وتـا k=m ادامـه دارد. Cj مقدار اطلاعات استخراج شده از معیار j است که از رابطه زیر بدست می آید.
با توجه به روابط فوق، معیـارهـایی کـه داراي Cj بیشـتري باشـند وزن زیــادي بـه خـود اختصــاص خواهند داد. همچنین در رابطه بالا σj انحراف معیار jامین معیار است و rij همبستگی بین دو معیار i و j می باشد. بر اساس تحلیل فوق، می توان نتیجه گرفت که ارزش بالاتری از Cj مقدار بیشتری از اطلاعات را از معیار داده شده ارائه می دهد بنابراین اهمیت نسبی معیار برای یک مسئله تصمیم گیری مورد توجه بیشتری است.
مطالعات انجام گرفته در زمینه روش CRITIC
Zhong et al. (2023) بیان داشتند شرکت های ادغام شده با زغال سنگ برقی تقاضای زیادی برای زغال سنگ حرارتی و نیازمندی های بالایی برای عرضه پایدار دارند، بنابراین باید ارزیابی کوتاه مدت و موثر تامین کنندگان را انجام دهند. این مقاله روش CRITIC را بهبود میبخشد و از دادههای تراکنش کوتاهمدت برای یک شرکت یکپارچه زغالسنگ برقی برای ارزیابی تامینکنندگان زغالسنگ خود استفاده میکند. نتایج بر پایه روش CRITIC معمولی نشان میدهد نسبت تحقق برنامه در ماه اکتبر، ارسال واقعی در ماه اکتبر، ارسال واقعی در اواخر سپتامبر، بترتیب اولویت بندی شدند. این نتایج بر پایه روش CRITIC بهبودیافته نیز صدق می کند با این تفوت که وزن معیارها در دو روش متفاوت است. نتایج مربوط به رتبه بندی تامین کنندگان بر پایه روش CRITIC بهبودیافته نشان می دهد تامین کننده شماره 36 در مقایسه با روش CRITIC معمولی بیشترین افزایش را داشته است (3 پله صعود کرده است)، در حالی که تامین کننده شماره 1 بیشترین کاهش را داشته و 2 پله سقوط کرده است. بنابراین روش بهبودیافته CRITIC به طور موثر از مشکل تغییرات وزن ناشی از پیکربندی محدودههای ارزش شاخصها جلوگیری میکند و نتایج ارزیابی آن با وضعیت واقعی سازگارتر است که میتواند الزامات شرکتهای بزرگ زغال سنگ برای ارزیابی تامینکنندگان را برآورده کند.
تحقیق Puška et al. (2022) به ارزیابی بازار انواع گلابی در صربستان می پردازد. ارزیابی بازار نشان دهنده تمایل مشتریان به مصرف یک میوه خاص یا یک نوع خاص است. این تحقیق ارزیابی بازار ارقام گلابی را بر اساس تصمیم گیری کارشناسانه اعمال می کند. با همراهی کارشناسان، معیارها و ارقام گلابی مورد استفاده در تحقیق تعیین شده است. ده معیار و شش رقم گلابی که بیشتر در صربستان کشت می شود مورد ارزیابی قرار گرفتند. کارشناسان ارقام گلابی را بر اساس ارزش های زبانی بر اساس معیارهای انتخاب شده ارزیابی کردند. بر اساس این مقادیر و با استفاده از منطق فازی، وزن معیارها ابتدا با استفاده از روش CRITIC فازی و ارقام گلابی با استفاده از روش CRADIS فازی رتبهبندی شدند. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که ارقام Conference و Viljamovka دارای بالاترین رتبه و رقم Šampionka کمترین رتبه را دارند.
تقاطع های غیر متعارف با طراحی های نوآورانه امکان عملیات ترافیکی کارآمدتر را فراهم می کند و در برخی موارد می تواند ظرفیت تقاطع را افزایش دهد. طرحهای غیر متعارف متداول برای تقاطعهای چهارپایه شامل تقاطع متقاطع با سیگنال بالادست (USC)، تقاطع جریان پیوسته (CFI) و تقاطع جریان موازی (PFI) است. در حال حاضر، تعداد فزاینده ای از شهرها از چنین طرح های غیرمتعارفی برای بهبود عملکرد تقاطع های خود استفاده می کنند. در بازسازی تقاطعهای اصلی یا طراحی تقاطعهای جدید، این سوال که چگونه میتوان شکل تقاطع غیرمتعارف را بهطور منطقیتر انتخاب کرد، بوجود می آید. بنابراین، Pan et al. (2021) یک تقاطع معمولی در شهر شیان چین را برای بهینهسازی انتخاب کرده و دادههای ترافیکی این تقاطع را بررسی کردند. عملیات ترافیکی با توجه به چهار راه حل یک تقاطع معمولی USC، CFI و PFI با استفاده از نرم افزار VISSIM ارزیابی شده است. سپس، مناسب بودن هر راه حل را در شرایط مختلف با استفاده از روش CRITIC که ارزیابی جامع و یکپارچه تری از چهار راه حل را با در نظر گرفتن شدت مقایسه ای و ویژگی متضاد بین شاخص ها نشان می دهد، ارزیابی کرده اند. نتایج نشان میدهد که تقاطع معمولی فقط در مورد حجم ترافیک بسیار کم قابل استفاده است. PFI در مورد حجم ترافیک متوسط و بالا دارای مزیت است. CFI در مورد حجم ترافیک بالا عملکرد بهتری دارد. و USC عموماً نسبت به CFI و PFI پایین تر است، اگرچه در موارد معدودی نسبت به راه حل های معمولی بهبود بیشتری دارد.
شنبه پور و صفایی پور (1400) پژوهش خود را با هدف تحلیل شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ برخورداری از شاخص های اشتغال شهری به انجام رساندند. در این پژوهش از داده های سالنامه آماری 1396 استان کهگیلویه و بویراحمد بهره گرفته شده است. وضعیت 8 شهرستان استان به لحاظ برخورداری از شاخص های اشتغال با استفاده از روش های تصمیم گیری آنتروپی و مورا و کریتیک ارزیابی شده است. نتایج گویای آن است که شهرستان بویراحمد نسبت به سایر شهرستان های استان با اختلاف در رتبه اول قرار گرفته و در سه بخش اقتصاد از وضعیت مطلوب تری برخوردار است. و بر اساس اولویت بندی شاخص های پژوهش با استفاده از روش CRITIC شاخص اقتصادی در رتبه اول قرار گرفته است. سپس سطح توسعه یافتگی شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ شاخص های اشتغال با استفاده از ضریب ناموزون موریس به چهار سطح برخوردار، نیمه برخوردار، متوسط و محروم تقسیم شده است. با توجه به نتایج به دست آمده از مدل موریس از 8 شهرستان استان کهگیلویه و بویراحمد، شهرستان بویراحمد نسبت به سایر شهرستان های استان از وضعیت مطلوب تری برخوردار است و در سطح برخوردار قرار گرفته است، شهرستان کهگیلویه در سطح نیمه برخوردار، دو شهرستان (گچساران و دنا)، در سطح متوسط و 4 شهرستان (بهمیی، چرام، باشت، لنده) از لحاظ شاخص های اشتغال در سه بخش کشاورزی، صنعت، خدمات در سطح محروم قرار دارند. نتایج نشان می دهد که بین شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ برخورداری از شاخص های اشتغال تفاوت وجود دارد و بر اساس شاخص های اشتغال و امکانات در سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات، وضعیت اشتغال در شهرستان های استان یکسان نیست.
یکی از موضوعات مهم مربوط به بیمارستانها در شهرهای توسعهیافته تعیین مکان مناسب و بهینه جهت احداث آن هاست. در پژوهش زندی و پهلوانی (1399) به منظور تعیین مکان بهینة احداث بیمارستان، از تلفیق دیدگاه خبرگان و سیستمهای اطلاعات مکانی و تصمیمگیری چندمعیاره استفاده شده است. بدین منظور ابتدا دوازده معیار، به منظور مدل سازی مکانی مناطق مستعد احداث بیمارستان، انتخاب و سپس وزن هر یک از معیارها با استفاده از روش ANP محاسبه شده است. در ادامه، نقشة مناطق مستعد و غیر مستعد احداث بیمارستان تهیه و یازده سایت در مناطق مستعد انتخاب شده است. در مرحلة بعد، بار دیگر وزن هر یک از معیارها با استفاده از روش CRITIC تعیین و سپس با استفاده از تلفیق روشهای وزندهی ANP و CRITIC با روشهای تصمیمگیری چندمعیارة ارزیابی بر اساس روش های EDAS و VIKOR مکانهای کاندید رتبهبندی شدند. نتایج مدل سازی مکانی نشان می دهد نیمة غربی منطقه جهت احداث بیمارستان جدید از تناسب بسیار بیشتری نسبت به سایر مناطق برخوردار است. بر اساس نتایج روش ANP معیار فاصله از بیمارستانها و بر اساس نتایج روش CRITIC معیار ریسک آسیبپذیری لرزهای مهم ترین معیار در تعیین مکان بهینة بیمارستان بودند. بر اساس نتایج رتبهبندی روشهای CRITIC-EDAS, CRITIC-VIKOR, و ANP-EDAS سایت شمارة 1 و بر اساس نتایج روش ANP-VIKOR سایت شمارة 8 مناسبترین مکان جهت احداث بیمارستان جدید بودند. با توجه به نتایج ارزیابی سایتها توسط کارشناسان، روشهای CRITIC-EDAS و CRITIC-VIKOR از صحت بالاتری در انتخاب مکان بیمارستان برخوردارند.
جهت دانلود فیلم آموزش روش critic که به پیاده سازی یک مثال در اکسل به همراه توضیحات پرداخته است اینجا را کلیک کنید.
چنانچه نیازمند مشاوره و یا تحلیل پروژه خود با این روش هستید با ما تماس بگیرید
در صورتی که گزینه نداشته باشیم برای رتبه بندی معیارها کدام تکنیک موثر تر است
سلام . از روشهایی مثل AHP، BWM یا SWARA.
باسلام ممنون از مطالب مفید سایت.
ببخشید یه سوال داشتم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
اگر یه سری شاخص برای موفقیت ورزشکاران یا مثلا ارزیابی عملکرد سازمانها یا امثال اینها شناسایی کرده باشیم، آیا میشه از این روش برای وزن دهی به شاخصها استفاده کرد؟
تو بعضی مقالات دیدم که از آنتروپی استفاده کردن به این صورت که شاخص ها رو به صورت گویه های پرسشنامه آماده کردند و بین متخصصان پخش کردن و اهمیت هر شاخص را تو طیف لیکرت مشخص کرند. بعد تو فرمول آنتروپی قرار دادند (افراد شدن گزینه و شاخص ها همون معیارها در ماتریس تصمیم میشن).
حالا به نظر شما با این روشهای وزن دهی معیارها از جمله همین روش، میشه وزن دهی این شاخص ها رو انجام داد؟
ممنون از شما
سلام کلا روش کریتیک و آنتروپی شانون برای وزن دهی با حالت گزینه محور است یعنی توی مساله حتما گزینه وجود داشته باشد. در مساله شما گزینه ای وجود ندارد پس استفاده از این روشها جالب نیست
من فایل آموزش روش کریتیک رو کجا میتونم ببینم بی زحمت
سلام
https://sanaye20.ir/product/critic/